درس آموزه های کربلا برای قرن 21
آیا امام حسین (ع) به عنوان یک نماد مذهبی برای غیرمذهبی ها هم آموزه ای دارد؟
آیا کربلا برای مذهبی ها در قرن بیست و یکم حرفی برای گفتن دارد؟
برای پاسخ به این سوال ابتدا دو مفهوم ارزش ابزاری و ارزش ذاتی را با هم بررسی می کنیم:
- ارزش ابزاری (قیمت):
برخی پدیده ها، اشیاء یا کالاها دارای ارزش ابزاری هستند، یعنی می توان آنها را با پول یا چیزهای دیگر مبادله کرد. مثلا یک موبایل را به قیمت 1000 دلار میخریم یا 1000 دلار را به قیمت یک ماه کار به دست می آوریم. اینها می شود چیزهایی که قابل قیمت گذاری و خریدنی هستند. اینها را میخریم یا به دست می آوریم تا به مطلوبیتی برسیم.
- ارزش ذاتی (شرافت):
برخی پدیده ها، برخلاف دسته اول، قابل خرید و فروش و قیمت گذاری و مبادله نیستند. مثلا انسان ها و اصول اخلاقی دارای ارزش ذاتی یا شرافت هستند. اینها به خودی خود محترم و ارزشمند هستند.
در دیدگاه امانوئل کانت هر چیزی که قیمت داشته باشد می تواند با چیزی هم ارز خود معاوضه یا جایگزین شود. پول به درد هم ارزی می خورد و همینجا به کار می آید که ارزش چیزهای کاملا مختلف و ناهمگون را با هم مقایسه کند. طبق چارچوبی که پول برای ما فراهم کرده است مجموعه آثار شکسپیر حدود 30 دلار است، دقیقا همان ارزشی که یک جفت کتانی ارزان قیمت دارد. مبتذل و شرم آور نیست که آثار این ادیب بزرگ را با کتانی مقایسه کنیم؟ اما پول چنین کاری کرده و در گذران زندگی روزمره متوجه ابتذال این کار نمی شویم.
به راستی چه چیزی هست که در زندگی ما غیرقابل معاوضه است؟ چه چیزی هست که ما حاضر نیستیم آن را با چیز دیگری جایگزین کنیم یا تاخت بزنیم؟ اینجا است که معلوم می شود ما اهل شرافتیم یا اهل معامله؟ ما فروختنی هستیم یا غیرقابل فروش؟
حال اجازه دهید برگردیم به دو سوال اول: آیا امام حسین برای غیرمذهبی ها پیامی گفتنی و برای مذهبی ها حرفی شنیدنی دارد؟ قطعا بله. در نگاه حسین (ع) چیزهایی هستند که شرافت دارند یعنی نه قیمت دارند و نه فروشی هستند.
1- در مکتب حسین (ع) عزت شرافت دارد:
امام حسین (ع) می توانست با یزید بیعت کند، اما می گوید بیعت با فردی مثل یزید یعنی فروش عزت به زنده ماندن. عزت فروختنی نیست. پس بین عزت و زنده ماندن، عزت را انتخاب کرد. در دو موقعیت هم در مدینه و هم در کربلا کافی بود که بیعت کند. ولی در مدینه مهاجرت را بر بیعت ترجیح داد و در کربلا شهادت را. چرا؟ چون عزت فروختنی نیست.
2- در مکتب حسین (ع) انسانیت و اصول اخلاقی شرافت دارد:
زمانی که لشکریان حر راه را بر امام و یارانش بستند، برخی از همراهان پیشنهاد نبرد با لشکر حر را دادند و دلیل آوردند که قدرت مقابله و نابودی ایشان را دارند، امام مدارا کرد و یاران را به صبوری دعوت کرد. همان کسی که راه را بر امام بسته بود و او و خانواده اش را زمین گیر کرده بود، می فهمد که اشتباه کرده و بر می گردد. بهترین زمان برای انتقام است و یا دست کم بهترین زمان برای نیش و کنایه و تخلیه هیجانات منفی است ولی امام حر را بدون سرزنش و سرکوفت می پذیرد. امام برای انسانیت انسان ارزش ذاتی قائل است و از این فرصت استفاده می کند و او را می پذیرد تا دست کم یک انسان نجات پیدا کند. از دیدگاه او اصلا دین آمده که آدمی انسان شود و انسان به آسمان پیوند بخورد.
3- امر متعالی در مکتب حسین (ع) شرافت دارد:
جان از منظر حسین (ع) ارزش ابزاری دارد. او جانش را می دهد تا زندگان، زندگی واقعی را بیابند. او جانش را برای زندگی متعالی که بی قیمت و ارزشمند است می دهد. امام فردی را به حضور می طلبد و می گوید به من کمک کن و در این مسیر همراه من باش. فرد می گوید این اسب و شمشیرم برای تو، ولی خودم نمی توانم کمک کنم. امام حسین (ع) قبول نمی کند. حالا فکر میکنم که میفهمیم چرا امام حسین در جستجوی انسان بود و نه صرفا کمک فیزیکی و تجهیزات. این رستگاری انسان است که برای او مهم بود. آری، امر متعالی شرافت دارد. امر متعالی، امری است فراتر از زیست روزمره. فراتر از آنچه می بینیم، می نوشیم و می پوشیم. چیزی است که نادیدنی است اما نمی توان نادیده اش گرفت. ممکن است انکارش کنیم اما می دانیم در درون ما چیزی ضربان دارد که می گوید هست. نزد حسین (ع) امر متعالی شرافت دارد. امر متعالی هم ارزی ندارد. نمی توان آن را پای چیزی ریخت، بلکه باید همه چیز را پای او قربانی کرد. به همین خاطر در تراز زیباترین شعرهای عاشقانه جهان با او در سه فراز کوتاه چنین می گوید:
آن کس که تو را ندارد چه دارد؟
و آن کس که تو را دارد چه کم دارد؟!
آن کس که تو را داد و چیزی به جای تو گرفت، زیان کرد و باخت.
* برگرفته از نوشته های دکتر مجتبی لشکر بلوکی.
ثبت نظر
جهت ثبت نظر ابتدا وارد شوید.